یه روز عسلم و کارهای مورد علاقه
فرشته کوچولوی مامان تعداد شرین کاریات روز به روز
بیشتر میشه اینم شرح حال یه روز دخملی :
تازگیها دوست داری وقتی دراز می کشی رو پات به قول خودت پپاا
ملافه یا پتو بندازی یه عادت بد دیگه هم که پیدا کردی وقتی
می خوای شیر بخوری بهم می گی بخخواب با دستتم رو بالش می زنی
که حتما بخوابم .
کار دیگه ای که دوست داری به قول خودت بیدگ بیدگو رو صندلیو
تو توهم خودت به به درست کردنه عاشق نشتن روی صندلیی.
با چه لذتی داری به به درست می کنی از منم دعوت می کنی تا بخورم .
تازگیها داری یه مقدار به خوردنیها علاقه مند میشی خدارو شکر
عاشق بستنی.چوب شور .دنت .تو میوه ها خیییلی شلیل دوست داری .
البته بستنی دوست داری به شرط اینکه بدم دست خودت تا حسابی
کثیف کاری کنیو لذت ببری .
قربونه خنده ی نازت برم که واقعا داری ذوق می کنی
تو غذاها به رون مرغ علاقه مندیو اوایلش میخوردی اماتازگیها
یاد گرفتی به جای دندون با دستت بکنیو بریزی زمین .
خوابوندن عروسکتم دوست داری البته همه چیز اولش برات جذاب
نا گفته نمونه که جذابت وسیله هات به یه ساعتم برات نمی کشه .
جالبه که وقتی میگم نی نی تو بخوابون می ذاری روپاتو خودتو تکون
میدی لا لایی هم براش میخونی .
بیدگو بیدگو اینبار رو جارو برقی
در آخرم پپاا که همون پارک ماست واقعا این پارک رفتن
تبدیل به یه مشکل بزرگ شده چون اصلا جرات ندارم جلوت اسمشو
بیارم البته نیاز به اسمش نداری چون به محض دیدن درختو تاب تو
تلویزیون خودت میگی مامان پپپاا و مشکل ما از اینجا شروع میشه
چون باید ذهنتو از پارک رفتن منحرف کنم .تو پارک وقتی صدای هواپیما اومد
گفتی چیه گفتم هواپیما توهم بعداز من خیلی بامزه گفتی هاپاما قربونه
دخترشششیرین زبونم برم .
دوسسسسست دارم خواستنی مامان