رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

رونیکا جونم هدیه ی زیبای خدا

خرید پر دردسر

1392/8/6 22:47
نویسنده : مامان دنیا
282 بازدید
اشتراک گذاری

 وروجکم دیروز با عمه ساجده رفتیم بازار تا خرید کنیم

مجبور بودیم  تو رو هم با خودمون ببریم که ای کاش این کارو

نکرده بودیم آخه سری قبل خیلی باهامون همکاری کرده بودی

برای همینم گول خردیم  چون بلایی سر مامان آوردی که واقعا از هر

 چی خریدو بازار رفتن پشیمونم کردی اولش خوب بودیو با

عمه ساجده کمکی بغلت میکردیم ولی یواش یواش شروع کردی به بهانه

گرفتنو  همش شیر می خواستی یه ذره میخوردیو دیگه نمیخوردی .عاشق راه

رفتنی درد سرمونم از اینجا شروع شد که وقتی گذاشتمت زمین تا راه بری

دیگه ول کن نبودیو می خواستی هر جا که دوست داری بری niniweblog.com

وقتی رفتیم قسمت اسباب بازیا که دیگه اوج شیرین کاریات بودو فقط

میخواستی بری سراغشونو باهاشون حرف بزنی اول فکر کردیم

 یه چیز کوچیک برات بخریم سرت گرم میشه  اما خیال باطل بودو

تو همشونو میخواستیniniweblog.comوقتی هم که بغلت میکردم  اینقدر

گریه میکردیniniweblog.comکه انگار دزدیده بودیمت از پله برقی هم

خوشت اومده بودو دوست داشتی خودت سوارشی خلاصه که

سنگه تموم گذاشتی حداقل فایده ی این کارات این بود

 که عمه ساجده قدر متینو بیشتر بدونهو منم پشت دستمو داغ کنم

 که دیگه حالا حالا ها باتو خرید نرم چون واقعا این خرید چیزی  جز

خستگی برام  نداشت وروجک لجبازم .

تا گذاشتمت زمین شروع کردی به رفتن

دم هر مغازه می ایستادیو با همه اسباب بازیا حرف میزدی

انقدر بامزه باهاشون حرف میزدی

زمانیکه بغلت میکردم میزدی زیر گریه

و در نهایت اینطوری گریهمنم کلافه

 اینم از خریدمون با ی وروجک دوست داشتنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)