رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره

رونیکا جونم هدیه ی زیبای خدا

خدایا هزاربار شکر

1392/7/21 16:13
نویسنده : مامان دنیا
296 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم واقعا دیگه خیلی خطرناک شدی دیشب وقتی بابایی اومد

طبق معمول با کلمه ی بابا هر جا که می رفت دنبالش بودیو ولش

نمی کردی منم تو آشپزخونه مشغول آماده کردن شام بودم یکدفعه

شنیدم بابایی داره میخندهو میگه میدونی چیکار کرد یه مارمولک مرده

رو زمین بود رونیکا برش داشت یه نگاهی بهش کردو تعجبانداختش رو زمین

منو میگی فقط دوییدموniniweblog.comگفتم تو دهنش که نذاشت بابایی گفت نه بابا

آخه این عادتو داری بعد سریع بردم دستاتو شستم ولی واقعا ترسیده بودمniniweblog.com

نمی دونم از کجا اومده بودو چه طوری مرده بود نکته جالب اینجاست که

از پشه ومگس میترسی ولی از دیو دو سر نه همش  خدارو شکر میکنم

که بابایی اون موقع اونجا بود وگرنه معلوم نبود چی میشد ...

 خدایا هر روز و هر لحظه هزاران بار شکرت میکنم چون اگر تو مراقبون نباشی

 نمی دونم که چه اتفاقاتی در انتظارمونه منتظر

کار دیگه ای هم که دیروز کردی رفته بودی سراغ ویترینه اتاقتو  همینطور

داشتی همه چیو در میووردی وقتی اومدم دیدم دستتو به طبقه ی شیشه ای

گرفتی بازم شکر که تونستم جلوی فاجعرو بگیرم وروجک خطرناک .

روش مورد علاقه برای بالا رفتن از ماشینت  

دخملی مشغول تفکر متفکربرای به یاد آوردن مطالب فراموش شده

 

واقعا هیچ جا از دستت در امان نیست

خودت رفتی کلاتو از تو کشو برداشتی گذاشتی سرت

شلوارتم آوردی تلاش می کردی تا پات کنی بری دد

خدایا بازم ممنون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)