حالو هوای روزای آخر اردیبهشت
عزیز ترینم خانومترینم
این روزا خیلی حرف زدنت تغییر کردهو بامزه شده آدم دوست
داره حسابی بچلونتتو یه بوس آبدارت کنه مثلا تقریبا یک ماه پیش
بی مقدمه گفتی رونیکا بده دنیا بده (ممنون از لطفت عزیزم ) بهت گفتم رونیکا
خوبه خانومه حالا از اون به بعد هر وقت میگی کسی بده البته این سعادت
بیشتر خدارو شکر نصیبه خودتومنه بعدش میگی خوبه خانونه آخ قربونه اون
زبونه شیرینت عزیز دلم که حسابی قند تو دلم آب میکنه وقتیم میگم فامیلیت
چیه خییلی بامزه میگی اسین نا (حسن نیا).
عاشق پارک رفتنیو تقریبا هر روز میبرمت اگر یه روزنریم تا آخر شب میگی
بییم پاک تاب تاب اباسی خدا این قدر میگی که مجبوریم آخرش ببریمت
عزیزم راستی یه توپ دارمم تا نصفه باهام میخونی بقیشم کلمه کلمه میگی.
اینجا رفتی عروسکتو آوردی بغلش کردی گفتی عکس
میری عروسکاتو میاریو تابشون میدی باهاشون حرفم میزنی
اینم روش جدید بلیز تن کردنت
تازگیا محل عکسو خودت تعیین میکنی
قربونت که اینجا خیلی بزرگتر از خودت افتادی
مهین مامان چون پاشون درد میکنه رو چهار پایه نماز میخونن
توهم که تقلید کار وقتی نمازشونو خوندن گفتی چادر ابر
وقتی چادر سرت کردن گفتی صندلی رفتی اون بالاهو
مشغوله رازو نیاز شدی فدای حالو هوای معنویت
امیدوارم نامو یاد خدارو تا پایان عمر120سالت فراموش نکنیو
بدونی هر نعمتیو تو زندگی مدیون وجودشیم