شیرینک بازیهای عروسکم
نازنینم جدیدا خیلی کارهای بامزه و شیرین انجام میدی
١٥تیر که عروسی بودیم وقتی بغل مامانی بودی
من بهت چشمک زدم تو بعد از من دقیقا کارم تکرار
کردی وای نمیدونی چقدر بامزه چشمک میزنی
وقتی بهت میگم یا علی کن نیم خیز می شی می گی
عدیو می خوای بلند شی رو نیکا جونم نمی دونم که چرا شبا
وقتی برای خواب میریم رو تخت تازه شیطنتت میگیره و اصلا
قصد خوابیدن نداری مثلا دیشب کلی برای مامان هنر نمایی میکردی
هی عدی میگفتی دستتو میذاشتی رو بالشو بلند میشدی
ی د و سه باری هم بدون کمک گرفتن خودت بلند شدی جالبه که
فقط شبا پشت کارت زیاد میشه بعدشم برای خودت کلی حرف میزدی
که مامان فقط میخندید چون خیلی با هیجان صحبت میکردیو
میونش آب دهنی هم قورت می دادی ااصلا قصد خواب نداشتی
همش میخواستی بلند شی خلاصه که بعد از یک ساعت
بلند شدنو افتادن بالاخره خوابت گرفتو مثل فرشته ها خوابیدی
الهی مامان قربونت بره امید زندگی .