شیرین خانومم
دختر نازم ببخشید که این روزا خیییلی کم کار شدم
دست خودم نیست آخه بعد از رفتن مامان فیروزه حالو هوای دلم
ابریو گرفتس امیدوارم از این به بعد خدا عزیزانمونو بهمون ببخشهو
برامون حفظشون کنه آمین.
حالا از عشق مامان بگم از شیرین شیرینم خانوم خانومم که این
روزا خخخخخیلی خواستنی ترو خوردنی شدهو هر روز با یه حرف
جدید حسسابی قند تو دل منو باباییش آب میکنه البته چون خیلی دیر
اومدم تا از این روزات بگم حرفات زیاد یادم نیست ولی سعی میکنم
تا برات جبران کنم عزیزم .دو ماهو نیم پیش وقتی بابا مریض بود برای
اینکه زیاد سمتش نری تا خدای نکرده مریض شی (آخه تو ایم روزا خیلی
مهربونتر میشی )گفتم بابا مریضه تو فکر کردی حرف بدی به بابات زدمو
خییلی جدی بهم گفتی نه بابا خانونهو شروع کردی به بوس کردنش منو بابا
هم از خنده غش کردیم الهی قربونه دختر مهربونم بشم وقتیم
که میخوای پیشت بشینم میگی بیشین خستی ای هر وقتم
میخوای ببرمت پارک میگی هوا خنک شه بیریم پارک وقتیم میخوای
حسابی خودتو تحویل بگیری میگی مامان خانون شدم بزرگ شدم خب
آخ که قربونه اون زبون شیرینت که هر روز بل بلتر میشی .
چند روزی یه سرمای معمولی خوردیو خداروشکر خوب شدی وقتی
بستنی میخواستی میگفتم مریضی گلوت درد میکنه تو هم میگفتی مامان
گلومو بمال خوب شه بستنی بخورم باشه .
به قول خودت میری زیر کامینتو میگی منو ممینید
استفاده بهینه از تمام جهات صندلی
اینم از پیکاسوی خودم