ممنون از همکاریت دختر نازم
نازنینم بعد از چند روز بی خیالی نسبت به بردن دستشوییت
چهارشنبه صبح ١٨ دی چون تا صبح دستشویی نکرده بودی
(البته معملا اینجوریه ) تصمیم گرفتم شانسمو یه بار دیگه امتحان کنم
اینبار خوش شانس بودمو دختر نازم با هام همکاری کرد منم خیییلی خوشحال
شدم چون فهمیدم دختر کوچولوم دیگه برای خودش خانومی شده اون روز همکاریه
خوبی با مامان داشتیو تا ٦یعد از ظهر اصلا پوشکتو خیس نکردی ولی بعد از اون چون
مهین مامان اینا اومدن خونمون منم دیگه آزاد گذاشتمت تا امروز صبح که دوباره کارمو شروع
کردم امروزم دختر خوبی بودی امیدوارم این پروژه خییلی خییییلی سنگین زودتر به ثمر برسه.
از کارای بامزت بگم رفته بودی کیف دوربینو انداخته بودی دور دستتو به من میگفتی
بای بای دد جالبه اون روزم روسریه مهین مامانو سرت کرده بودیو رفتی جلوی در
با همه هم بای بای کردی .
از مال جمع کردنت بگم پدرجون اومدن دوربینو ازت بگیرن خیلی با مزه گفتی نه مامان
امروزم کش سر مهین مامانو که جا مونده بودو برداشتی گفتی میین مامانه.
وقتیم اومدی دست به گوشیه بابا بزنی گفتم نه با اون شیرین زبونیت گفتی
بابااه یعنی مال باباتهو اشکال نداره .
هر لحظه منو بابایی بیشترو بیشتر از قبل دوسسست داریم دردونه.