رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

رونیکا جونم هدیه ی زیبای خدا

تولد غیرمنتظره

قشنگ مامان امروز وقتی بابااومد خونه حسابی غافلگیر شدی آخه عمو آرامه دوست بابایی برات کیکو عروسک کادو خریده بودو بابا اونارو آورد خونه خیلی برات غیر منتظره بودو با دیدنشون کلی ذوق کردی همشم عروسکتو بوس میکردیو قربون صدقش میرفتی  برای فوت کردنه شمعه تولدتم کلی ذوق داشتی   دست عمو آرامه هم درد نکنه که خیلی زحمت کشیدن.   امیدوارم همیشه هر آرزوی خوبیو که داری بهش برسی عشششششقم ...
15 ارديبهشت 1394

تولد عشق مامان

    عشقم عمرم تولدت هزاران بار مبارک دختر گلم اینو بدون که منو بابا عاشقانه دوست داریمو خدارو به خاطر وجودت هزار ان بار شکر میکنم ...
14 ارديبهشت 1394

یه مهمونیه خوب دوستانه

دختر نازم 8آبان عمه یه مهمونیه خوب دوستانه گرفته بود منو تو هم دعوت بودیم تا در کنار بچه ها به توودر کنار مادراشون به من خوش بگذره خدارو شکر همینم شدو به هر دومون خیلی خوش گذشت دست عمه هم درد نکنه که زحمت کشیده بود که ما روز خوبیرو داشته باشیم   ...
11 بهمن 1393

تولد بابایی و یه پارک خوب با متین

دختر نازم 16دی تولد بابایی بودو مامانیو عمه زحمت کشیده بودنو اونشب اومدن خونموم تا دور هم باشیم خداروشکر خوش گذشت مخصوصا به شما دو تا وروجک که حسابی برای خودتون بازی کردین جالبه که تو از چند روز قبلش که اسم تولد بابا اومدهمش میگفتی که تولد منهو برام کیک بگیرید شمع فوت کنمو دست بزنم که همینطورم شدو با با رفتی کیک خریدی تا با متین شمع فوت کنی خلاصه که به اسم تولدتو بهت خیلی خوش گذشتو باورت شد که تولد تو ظهر همونروزم توومتینو با عمه بردیم پارک تا حسابی روز خوبی داشته باشید.     ...
21 دی 1393

این روزامون

دختر گل مامان هر روز بامزه ترو شیرینتر از روز قبلت میشیو حسابی دله مامانو بابارو میبری توان یادگیریتم برای مطالب جدید بیشترو بیشتر میشه مثلا ده روزیه سوره کوثرم یاد گرفتی عشقم. هر شعریم برات  دو سه بار بخونم ماشاالله یاد میگیریو خودت شروع میکنی به خوندن . یک ماه پیش وقتی داشتیم میرفتیم خونه پدرجون اینا وقتی چشمت به ماه افتادچون ابر جلوی ماهو گرفته بود خیلی بامزه با تعجب گفتی مامان ماه خراب شده چند وقت پیشم حسابی داشتی برا ی خودت خراب کاری میکردی گفتم رونیکا چیکار میکنی تو هم خیلی خونسرد گفتی میخوام خونرو بترکونم اینجا ساعت دوازدهو نیمه شبه تو هم حس خوانندگیت گل کردهو برای...
20 دی 1393

کارای شیرین رونیکا جونم

دختر گلم این روزا دیگه کمتر وقت میکنم وبلاگتو به روز کنم نه اینکه خیلی کارداشته باشم نه تنبلیم میاد حالا بریم سراغ این روزات خیییلی بلبل زبون شدی کافیه یه بار یه چیزیو جلوت بگیم ظاهرا اصلا دقت نمیکنی ولی بعدا همون حرفو به موقش تحویلمون میدی ماهم که  همینجوری میمونیم خیییلی شیرین زیبونو با مزهو خواستنی شدی عشق مامان یه جاهایی بعد از گفتن بعضی حرفات میمونم که دعوات کنم یا اینکه درسته قورتت بدم آخه خیلی با نمک حرف میزنی نفس مامان اینقدر حرفای با مزت زیاده که واقعا یادم نمیمونه همشو بنویسم ولی خیلی قشنگ صلوات میفرستی بسم الله الرحمن الرحیمم خوب میگی سوره توح...
28 آبان 1393

عکسهای متفرقه

خیلی دوست داری جواراب منو بابا رو پات کنی اینجام خیلی بامزه جواراب بابا رو پات کردی سر دوربین با من قهر کردیو برام قیافه گرفتی قربونه اون ژست قشنگت اینجا به من گفتی برات بالشو پتو بیارم تو ماشینت بخوابی وقتی بهت گفتم چرا توماشین گفتی مثل آقایی آخه شب قبلش تو سریال دیده بودی قربون اون دقتت اینم یه روز خوب برای تو ومتین اینم خرابکاری رونیکایی به فاصله یه چشم بهم زدن   ...
12 مهر 1393

سرزمین عجایب 2

دختر گلم 26ام قرار دیگمون با دوستامون برای رفتن به سرزمین عجایب بوداز ساعت 2تا 5 حسسابی بازی کردید و کلی بهتون خوش گذشت دیگه آخراشم حسابی گرم شده بودیو دیگه خدارو شکر بدون من سوار میشدی. اینم از عکسای قشنگت که عمه زحمتشو کشیده. این اولشه که هنوز یخت باز نشدهو بارانم با تعجب بهت نگاه میکنه اینجا با مانی منتظرید تا نوبتتون شه قربونه اون خنده مصنوعیت اینجا متین میچرخوندت تو هم حالت بد شده بود       ...
30 شهريور 1393